خلوتگاه من

ن : علی

(خشم طبیعت )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست

 

 

این طبیعت خشمگین است

 

شاید از دست دینست

 

اری اینست

 

وقتی چیزی سرجایش نباشد همچی ریدست

 

شهری بی برف و باران

 

بدور از یاران

 

فقط هست قلاب طناب داران

 

رشد کرده از همجا خاران

 

فریاد میزنه یاورم :

 

بوی گندم ماله من هرچه که دارم ماله تو

 

یه وجب خاک ماله من هرچه میکارم ماله تو



:: برچسب‌ها: (خشم طبیعت ),


ن : علی

(کاغذ سفید )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست

 

 

با خودم فکر میکنم تو یه کاغذ سفید چی میشه نوشت ...

 

درد دل ...چند بیت شعر ...سخن بزرگان ....چی میشه نوشت

 

هیچی بهتر نیست سفید بمونه 

 

این غم منه که تو زندونه

 

زندون من زندونه دله

 

خوش حالی مدت هاست که بیرون وله

 

ندارم از کسی گله

 

که تو عالم خود شدم ذله

 

ولی گاها کاغذ سفیدم سیاه میشه

 

یه مشت خط خطی براه میشه

 

ولی مگه میشه

 

این غم های ما هم تموم بشه

 

الان که شبه روزهم میشه

 

درد تا مثله همیشه پیشه

 

این مثله یه نیشه

 

که میگیره گیشه

 

دیگه تمومه همچی

 

مرد بودنم شده هیچی

 

حقیرم نه زندگی اینم من

 

همون جوون مغرور دیروزم من 

 

اینه مرا به مجذوب کرده که من

 

تنها شدم تنها تر از من

 

فریاد بزن یاورم مثله همیشه :

 

قفس بشکن که بیزارم از اب و دانه در زندان

 

خوشا پرواز ما حتی به باغ خشک بی باران ....



:: برچسب‌ها: (کاغذ سفید ),


ن : علی

(مرگ دسته جمعی )

به نام اهورا که هرچه دارم از اوست

 

همه داریم میمیریم 

 

هر روز و هر شب

 

اما خبر نداریم

 

این خود کشی در من نیست

 

این مرگ دسته جمعیست

 

من یه نفر میمیرم راحت میشم از شر این ها

 

تو میمانی و دنیای بی پایان غم ها

 

مرگ دسته جمعلی در همس 

 

من و تو و اوون که مالک همس

 

در خیالش همه تنهاییم

 

ولی ما با اونیم

 

نه دیگر حسی نیست

 

واسه گرفتن یه بیست

 

اقا معلم دیگه نیست

 

اوین یا کهریزک ولی شیشه نوشابه در کار نیست

 

همچی شده مردن 

 

از غم گفتن و بردن

 

مرگ یه خودکشی واسه همه

 

یه مرگ دسته جمعی

 

پس بمیر رفیق مردن بهتر از اینگونه زیستن خواهد بود

 

یاور فریاد میزنه :

 

خونه هامون پر نرده

 

پشت هر پنجره پرده

 

قفس ها پر پرنده

 

لب های بدون خنده 

......



:: برچسب‌ها: (مرگ دسته جمعی ),


ن : علی

(بغض )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست

 

 

بغض کن نخند فقط بغض ....

 

چوون گناه هرچی که گذشت به گردن ما بود و هست از ما اگر بتی شکست بت های تازه جاش نشست ...

 

گیرم که در باورتان به خاک نشستم  

و ساقه های جوانم 

با ضربه های تبرهاتان زخم بست

باریشه چه می کنید ؟

گیرم که بر سر این بام

بنوشسته پرنده ای در کمین

پرواز را علامت ممنوع می زنید

با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید ؟

گیرم که می زنید

گیرم که می برید

گیرم که می کشید

با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید ؟



:: برچسب‌ها: (بغض ),


ن : علی

(نفسم )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست

 

 

 

هنوزم تو فکرتم 

 

این قلب جز تو واسه کسی نمیزنه 

 

عشق و عاشقی به ما نیومده اما ....

 

روزگار چرا با ما وفا نداره ....

 

الان من تورو میخوام نه فردا 

 

دیروز که گذشت شد امروز پس چرا نمیاد اوون فردا

 

مرا حوصله تنگ است نفسم 

 

فریاد میزنه مثله همیشه یاور عزیزم :

 

بيا كه وقت تنگ است مرا حوصله تنگ است


هر كسي همنفسم شد دست آخر قفسم شد


من ساده به خيالم كه همه كار و كسم شد


اون كه عاشقانه خنديد خنده‌هاي من رو دزديد


پشت پلك مهربوني خواب يك توطئه مي‌ديد


رسيده‌ام به ناكجا خسته از اين حال و هوا


حديث تن نيست مرا طاقت من نيست



:: برچسب‌ها: (نفسم ),



تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خلوتگاه من و آدرس alistesna.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.