خلوتگاه من

ن : علی

(خاک )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

خاک شد هرکه بر این خاک زیست خاک چه داند که در این خاک کیست

 

به چیت مینازی انسان 

 

تو که میری در یه لحظه زیر نیسان

 

تو چند لحظه محو میشی

 

از روزگار گم میشی

 

هوا برت نداره کسی هستی

 

فکر نکن زدی کسی رو دست دستی

 

اونه که خواست تو الان کسی باشی

 

وگرنه یه روز میاد میبینه خاک بر سر شدی 

 

از همه ادما ذلیل تر شدی

 

اینه عدالت اوون خدا 

 

که همیشه فریاد زده هما

 

سعادت باشه بر جوارت

 

این باشه ازاین ببند کارت

 

که یه وقت ننازی به خودت

 

با اسب کسی نتازی خودت

 

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم 

 

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

 

درود میگم بر تمام کسانی که طریقت رو اتنخواب کردن تا به خدا برسند !!!



:: برچسب‌ها: (خاک ),


ن : علی

(دردل با خدا )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست    

 

 

نه تحمل به اسارت نه امیدی به رهایی 

 

ای خدا شکر ولی شرم نشد این رسم خدایی

 

خدا نشد با ما این همه 

 

میدونم که یار وفادار غمه

 

میدونم باید تقاصی بدم که قبلا شاید کردم

 

من اعتقاد دارم به اوون ذات حق

 

من اعتقاد دارم به اصل هستی 

 

به همچی که هضمش سخته واسه خیلیاا

 

خدا درد دل من غیر تو با کسی نیست

 

با اینکه ازت نگرفتم بیست 

 

بده بهم فقط یه لیست

 

از بدی های که کردم ولی باور کن الان دیگه نیست

 

خدایا تو باورم کن برام بسه 

 

گور پدر ادما من تورو میخوام و بس

 

این ایمان هنوز تو درون من هس

 

یاور همیشه فریادش تو گوشمه :

 

من نمیدونم چرا این زندگی

بر سرم بار مصیبت زد و رفت    



:: برچسب‌ها: (دردل با خدا ),


ن : علی

(مرغ پر بسته )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست

 

من مثله یه پرندم

 

که تو قفسه

 

مثله حبسه

 

این دنیا بی نفسه

 

واااااااای چرا من انقدر دلگیرم از همه

 

یار وفادار من همیشه غمه

 

مردن هم برام کمه

 

چوون طاقت سر اومده برا همه

 

من که دیگه ایمان اوردم بهش

 

دنیارو بزن بهش

 

اصلا هستی رو ولش

 

فقط زندگی رو داده کشش

 

فریاد یاور در گوشمه مثله همیشه :

 

مرغ پر بسته که کشتن نداره

 

اگه کشتید دیگه گفتن نداره



:: برچسب‌ها: (مرغ پر بسته ),


ن : علی

(دوباره باز خواهم گشت )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

 

بقول داریوش دوباره باز خواهم گشت اما منظور نه به مکان خاصی من دوباره به خودم باز خواهم گشت !!!

 

من باید باز گردم به اونی که قبلا بودم 

 

این افسردگی تا کی

 

این خواب های ننگین تا کی

 

من باید عوض بشم

 

باید عوض کنم شرایط رو

 

به خودم باز میگردم به اونی که قبلا بودم

 

من خم نشدم زیر هیچ بار مصیبتی 

 

خم هم نمیشم

 

این درخت پر بار خم شده اما من نمیشم

 

من خم نمیشم باور کن

 

ای خدا تو باورم کن

 

من که جز تو ندارم یاوری 

 

بجز یه عقیده که هست باوری

 

تو مثله همیشه داوری

 

فریاد میزنه یاور من :

 

سبب سازان هجرت را

تبر داران ظلمت را

به دار نور خواهم بست

زمین زادگاهم را که صد‌ها تکه و پاره‌ست

دوباره بازخواهم یافت

دوباره بازخواهم گشت ....

 

من به خودم باز خواهم گشت به خودم به خانه ام به خانواده ام به اوونی که قبلا بودم ولی باز خواهم گشت ...!!!



:: برچسب‌ها: (دوباره باز خواهم گشت ),


ن : علی

(امان از شب های دلگیر )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

 

یه شب دیگه تکرار روزمره رو به اوجش میرسوونه 

 

یعنی یه قدم به مرگ نزدیکتر نه 

 

بین این همه ادم چرا من اینجوریم 

 

نمیدونم دوست ندارم باشه اینکه هست

 

اونکه میخوام هیچوقت نیست

 

اره مثله یه پارادوکس که هیچ وقت طبق انتظارت نیست

 

زندگی من هم همینطوره 

 

حال نوشتن ندارم

 

نمیدونم ولی چرا دوست دارم بنویسم 

 

فقط خط خطی میکنم همین 

 

شب ها مثله همیشه دلگیره و من دلگیر تر !!!

 

فریاد یاور مثله همیشه تو گوشم میپیچه :

 

وقتی تو شب گم میشدم

 

ستاره شب شکن نبود

 

میون این شب زده ها کسی به فکر من نبوووووووووووووووووود ....



:: برچسب‌ها: (امان از شب های دلگیر ),


ن : علی

(دیدار تلخ )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

میخوام تورو ببینم 

 

ازت خیلی دلگیرم

 

ای غصه هارو میگیرم

 

تو میخوای بری و نبینی منو 

 

چون عذاب وجدان میگیره تورو

 

ولی یه لحظه نرو

 

به خاطرات گذشته برنگرد

 

من که عمرم تموم شده ولگرد

 

واسه کسی تب کردم که میگفت برام میمیره

 

زندگیم اره خیلی دلگیره

 

ولی واقعا اوون میمیره

 

من دنیامو دادم تا تو خوش باشی

 

بهت گفتم هرکاری میکنم تا تو خوش باشی

 

الان صدای یاور مثله همیشه فریادش با منه 

 

میگه ای نامرد ای داد درد منه

 

دنیارو کولم میگیرم 

 

روزی صد دفعه میمیرم

 

میکنم ستاره هارو 

 

جلوی چشات میگیرم

 

چشات حرمت زمینه

 

یه قشنگ نازنینه

 

تو اگه میخوای نزارم

 

هیچکسی تورو ببینه

 

عشق زوری نیست

 

بااینکه شکستم گفتم خدا نگه دارت

 

وقتی نخواست بمونه اوون که میگفت هست یارت

 

از تو شکستم و ایستادم 

 

من فقط کلی نیست دادم

 

فروغ شعر ها هم از غم دیدار تلخ در عذابه :

 

 

بـه  زمـيـن  مـیـزنی  و  میـشكنـی

عـاقـبـت  شـيـشـه  امـيـدی  را

سـخت  مغروری  و  میـسـازی  سـرد

در دلی  آتــش  جــاويـدی  را 

ديـدمـت  وای  چـه  ديـداری  وای

ايـن  چـه  ديـدار  دلازاری  بـود

بی گـمان  بـُرده ای  از  يـاد آن  عـهـد

كـه  مـرا  بـا  تـو  سـر و كـاری  بـود 

 ديـدمـت  وای  چـه  ديـداری  وای

نـه  نگـاهی ،  نـه  لـب  پـرنـوشـی

نـه  شـرار  نـفس  پـرهـوسـی

نـه  فـشار  بـدن  و آغـوشـی 

ايـن  چـه  عـشـقـی  اسـت  كـه  در دل  دارم

 

مـن  از ايـن عـشق  چـه  حـاصل  دارم ؟

می گـريزی  زمـن و  در طـلبـت

بـاز هـم  كـوشـش  بـاطـل  دارم 

 بـاز لـب های  عـطـش  كـرده ی  مـن

لـب  سـوزان  تـورا  می جـويـد

می تــپـد  قـلبم  و  بـا هـر تـپشی

قـصه ی  عـشق  تـورا  می گـويـد 

 بـخـت  اگـر از تـو جـدايـم  كـرده

می گـشايـم  گـره از بـخت ، چـه بــاك

تـرسـم  ايـن عـشق  سـرانجام  مـرا

بـكشـد  تـا بـه  سـراپـرده  خــاك 

 خـلوت  خـالی  و خـامـوش  مـرا

تـو پـر از خـاطره كردی ، ای مـرد

شعر مـن  شـعله  احساس  مـن  اسـت

تـو مـرا  شـاعـره  كردی ، ای مـرد 

 آتــش  عـشق  بـه  چـشمت  يكدم

جـلوه ای  كرد  و  سـرابـی  گـرديـد

تـا  مـرا  والـه و بی سـامـان  ديـد

نـقـش  افـتـاده  بـر آبی  گـرديـد 

 در دلـم  آرزویـی  بـود  كه  مـُرد

لـب  جـانـبخـش  تـورا  بـوسـيدن

بـوسه  جـان  داد  بـروی  لـب مـن

ديـدمـت ، لـيك  دريـغ  از ديـدن 

سـينه ای ، تـا  كه  بـر آن  سـر بـنهم

دامـنی  تـا  كه بـر آن  ريـزم  اشـك

آه ، ای  آنكـه غـم  عـشـقـت  نـيسـت

می بـرم  بـر تـو و بـر قـلبت  رشـك

بـه  زمـيـن  مـیـزنی  و  میـشكنـی

عـاقـبت  شـيشـه  امـيدی  را

 

 

سـخت  مغروری  و  میـسـازی  سـرد

در دلی  آتـش  جـاويـدی  را 



:: برچسب‌ها: (دیدار تلخ ),


ن : علی

(بوسه )

نام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

 

واای فروغ توهم از غم بوسه حیرانی پس بخون :

 

 

 

در دو چشمش گناه می خندید

 

بر رخش نور ماه می خندید

 

در گذرگاه آن لبان خموش

 

شعله یی بی پناه می خندید

 

شرمناک و پر از نیازی گنگ

 

با نگاهی که رنگ مستی داشت

 

در دو چشمش نگاه کردم و گفت

 

باید از عشق حاصلی برداشت

 

سایه یی روی سایه یی خم شد

 

در نهانگاه رازپرور شب

 

نفسی روی گونه یی لغزید

 

بوسه یی شعله زد میان دو لب



:: برچسب‌ها: (بوسه ),


ن : علی

(اشفته بازار )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

چه دنیایی اشفته ای دارم من

 

همیشه هستم تو فاز این غم

 

چرا دست برنمیداره از سرم 

 

چرا من همیشه هست با من

 

این اشفتگی تا کی

 

وقتش نیست بزنیم باهم می

 

نه من که اهلش نیستم و نبودم

 

ولی این زندگی کرده منو اشفته 

 

ادمی که به همه باخته

 

همه زدن تو هم بزن

 

امان از دست اوون شلاق زن

 

با قدرت تمام بزن

 

تن سرخ شده ی من با چی سفید میشه

 

زندگیم همش پاپوشه

 

نه واسه عاشق شدن میلی

 

نه کسی به فکره لیلی 

 

فقط صدای یاور که مثله همیشه این اطراف میپیچه :

 

 

 

تمـام  عــمر بـستیـم  و  شکستیـم

 به جـز  بـار  پـشیمـانی  نبستیـم

جـوانی را سـفر کردیـم تا مـرگ

نـفهمـیدیـم بـه دنبـال چـه هـستیـم

 عـجـب آشـفـته بــازاریـسـت دنیـا

 عـجـب بـیهـوده تکراریـسـت دنیـا



:: برچسب‌ها: (اشفته بازار ),


ن : علی

(همیشه بازنده )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

من که همیشه بودم بازنده 

 

نه تو قمار عشق تو قمار زندگی 

 

اونیکی فکر میکردی هست دیگه نیست 

 

دلم خطا نکن لطفا 

 

من که همچی رو باختم پس واسه چی دیگه خطا کنم

 

پشت سرم خوون ریخته خون یه دل 

 

دل یه جوون که خیلی پیره 

 

لعنت به این زندگی که همیشه بوده باعث درماندگی ...



:: برچسب‌ها: (همیشه بازنده ),


ن : علی

(کوروش بزرگ )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت: خدایا به عنوان کسی که عمری

پربار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم. آیا

می‌توانم آن را مطرح کنم؟ خدا گفت: البته! 

 

کوروش: ـ‌ از تو می‌خواهم یک روز، فقط یک روز به من فرصتی دهی تا

ایران امروز را بررسی کنم. سوگند می‌خورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم. 

 

خداوند: ـ‌ چرا چنین چیزی را می‌خواهی؟ به جز این هرچه بخواهی برآورده می‌کنم، اما این را نخواه. 

 

ـ‌ خواهش می‌کنم. آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه

سال‌ها نیکی و عدالت‌گستری لذت ببرم. اگر چنین کنی بسیار سپاسگذار

خواهم بود و اگر نه، باز هم تو را سپاس فراوان می‌گویم. 

 

خداوند یکی از ملائک خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و

کوروش را با کالبدی، از پاسارگاد بیرون کشید. فرشته در کنار کوروش

قرار گرفت. کوروش گفت: «عجب! اینجا چقدر مرطوب است!» و فرشته

تاسف خورد. 

 

کوروش: ـ‌ می‌توانی مرا بین مردم ببری؟ می‌خواهم بدانم نوادگان عزیزم چقدر به یاد من هستند. 

 

و فرشته چنین کرد. کوروش برای این کار ذوق و شوق بسیاری داشت، اما

به زودی ناامیدی جای این شوق را گرفت. به جز عده اندکی، کسی به یاد او

نبود. کوروش بسیار غمگین شد، اما گفت: اشکالی ندارد. خوب آنها سرگرم

 

کارهای روزمره خودشان هستند. فرشته تاسف خورد. 

 

در راه می‌شنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا می‌زنند: عبدالله! قاسم!

 

 

ـ‌ هرگز پیش از این چنین نام‌هایی نشنیده بودم! 

 

فرشته گفت: این اسامی عربی هستند و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند. 

 

ـ‌ اعراب؟! 

 

ـ‌ بله. تو آنها را نمی‌شناسی. آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناور ایران

حکومت می‌کردی و حتی چندین قرن پس از آن، آنها از اقوام کاملا وحشی بودند. 

 

کوروش برافروخت: یعنی می‌گویی وحشی‌ها به میهنم هجوم آورده و آن را

تصرف کردند؟! پس پادشاهان چه می‌کردند؟! 

 

فرشته بسیار تاسف خورد. 

 

سکوت مرگباری بین آنها حاکم شده بود. بعد از مدتی کوروش گفت: تو

می‌دانی که من جز ایزد یکتا را نمی‌پرستیدم. مردم من اکنون پیرو آیینی الهی

 

 

هستند؟ 

 

ـ‌ در ظاهر بله! 

 

کوروش خوشحال شد: خدای را سپاس! چه آیینی؟ 

 

ـ‌ اسلام 

 

ـ‌ چگونه آیینی است؟ 

 

ـ‌ نیک است. 

 

و کوروش بسیار شاد شد. اما بعد از چندین ساعت معنی در ظاهر بله را فهمید 

 

ـ‌ نقشه فتوحات ایران را به من نشان می‌دهی؟ می‌خواهم بدانم میهنم چقدر وسیع شده. 

 

و فرشته چنین کرد. 

 

ـ‌ همین؟! 

 

کوروش باورش نمی‌شد. با ناباوری به نقشه می‌نگریست. 

 

ـ‌ پس بقیه‌اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب کوچک شده است؟! 

 

و فرشته بسیار زیاد تاسف خورد. 

 

ـ‌ خیلی دلم گرفت، هرگز انتظار چنین وضعی را نداشتم. می‌خواهم سفر

 

 

کوتاهی به آن سوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده شاید این

سفر دردم را تسکین دهد. 

 

فرشته چنین کرد، تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم‌کلام شدند. پس

 

 

 

از چند دقیقه مرد از کوروش پرسید: راستی شما از کجا می‌آیید؟ کوروش با

لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و با افتخار گفت: ایران! 

 

لبخند مرد ناگهان محو شد و گفت: اوه خدای من، او یک تروریست متحجّر است! 

 

عکس‌العمل آن مرد ابدا آن چیزی نبود که کوروش انتظار داشت. قلب کوروش شکست. 

 

ـ‌ مرا به آرامگاهم باز گردان. 

 

فرشته بغض کرده بود: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده‌ام، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال کردن 

 

کوروش رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته‌ام پافشاری کردم، کاش همچنان در خواب و بی خبری به سر می‌بردم.



:: برچسب‌ها: (کوروش بزرگ ),


ن : علی

(مثله همیشه خاموش )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست

 

 

خاموش بودم و هستم و خواهم بود .

 

تو دنیایی که جز دردسر نداشت چیزی بجا .

 

ندارم کاری به کسی .

 

نه نمیخوام هم نفسی .

 

اسیرم در قفسی .

 

که بهش میگن زندگی بدون دسترسی .

 

به اونچه که میخوای باید برسی .

 

اما در اخر اهورا تو فریاد رسی .

 

واسه من بی کسی .

 

من که نخواستم هم نفسی .

 

تو همیشه اخرین نفسی .

 

مثله هرکسی .

 

که وقتی دلش میگیره .

 

از خودش غصش میگیره .

 

غم تو دل من لونه کرده .

 

جسمم کوه درده .

 

ولی همون مرده .

 

که الان مرده .

 

خاک اینجا سرده .

 

همجای بدنم جای درده .

 

این بوی گرده .

 

که میاد از لای نرده .

 

این ادم از اجتماع طرده .

 

انگار که چه گناهی کرده .

 

اون فقط یه فرده .

 

فقط یه فرد خاموش .......!!! 



:: برچسب‌ها: (مثله همیشه خاموش ),


ن : علی

(طناب دار )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

دوست دارید بدانید زمان مرگ با طناب دار چه حسی خواهید داشت؟!

 

بدنبال یه راهم شاید راه فرار 

 

نه فرار از مشکلات انقدر درد کشیدم که مشکلات از پام نتونن در بیارن .

 

یه روز دیگه ام رفت و من هنوز نرفتم .

 

شاید تقدیر اینکه خودم برم .

 

تناسخ شاید تو جسم شاید ....

 

نمیدونم فقط میدونم دیگه نمیتونم ادامه بدم 

 

احساس میکنم یه طناب دور گردنمه 

 

طنابی که هر لحظه ی زندگی فشار میاره 

 

بیشتر و بیشتر 

 

اوونقدر تا منو از پای در بیاره 

 

بلاخره شاید موفق بشه اما من نه ...

 

اهورا من سرزمینم رفته به باد 

 

اهورای من زندگیم رفته کنار 

 

ناگاه یاد این شعر افتادم :

 

عصر ما عصر بلا عصر لمس انتها

عصر فقدان حقیقت عصر انکار خدا

عصر تشویش و گله عصر پاپوش و تله

عصر افعی عصر گرگ معصیت‌های بزرگ

عصر خواری عصر ذلت دوره کوچ عصر هجرت

موسم بی‌اعتنایی عصر زندان نه رهائی

 

عصر دفن واژه عشق عصر تهمت عصر بحران

عصر کشتار خلایق عصر شک به عرف و ایمان

 

روی امتداد این عصر ما فراموش شدگانیم

نا بجا فرمان بریم و پند و اندرز نستانیم

بطن امتداد این عصر نا خلف از خود رهاییم

جانب ما را که دارد عنصر بی‌اعتباریم

 

عصر بی‌هویت من سر بلندی اراذل

جزوه‌های تکه پاره قوم رنجیده و غافل

 

عصر بغض و عصر کینه عصر قداره و سینه

قامت انسان به دار کل سهم ما همینه

 

روی امتداد این عصر ما فراموش شدگانیم

نا بجا فرمان بریم و پند و اندرز نستانیم

بطن امتداد این عصر نا خلف از خود رهاییم

جانب ما را که دارد عنصر بی اعتباریم



:: برچسب‌ها: (طناب دار ),


ن : علی

( کوچ )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

روز ها از هم میگذره و من همچنان افسرده .

 

مثله یه مرده که بدبختی باهاش گره خورده .

 

افسوس من از خودمه از اینکه عالمم پر از غمه .

 

از کنارم رفتن همه .

 

دوست دارم کوچ کنم به جای دیگه 

 

جایی که باشند مردم دیگه 

 

کسایی که احترام بزارند به عقایدم 

 

به مسیر زندگیم و افکارم 

 

جایی که وقتی میری نپرسند دینت چیه 

 

نگن افکارت رو محبوس کن اینکه میگی کیه 

 

جایی که با عقایدم راحت زندگی کنم 

 

بدون دردسر خودم رو راحت کنم 

 

تلخه گذشته اینده ای که حبسه تو عالم زنده 

 

باز فریاد یاور منو به خودم اورد :

 

فصل مردن واسه من کی میرسه 

وقت پرواز من از این قفسه 

شعر من حرف قشنگه رفتنه

حرفه تا دنیا دنیاس موندنه



:: برچسب‌ها: ( کوچ ),


ن : علی

(شهوت )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

 

نیروی عظیم شهوت شهوت پرست را از دنیا وا میدارد 

 

خدا امتحان میکند یکی را با مال دیگری را با قدرت و فردی رو با شهوت همان 5 حرف سقراط 

 

قدرت ثروت شهرت شهوت نفرت 5 اصل دنیوی 

 

عالم تناسخ عالمی بود که زرتشت ما اولین نفری بود که ازش سخن گفت 

 

بنام زرتش که هرچه گفت کسی نفهمید 

 

بنام دین که هرچه هست نیست 

 

بنام من که هرچه دارم از توست 

 

بنام شهوت که وجودش گرم و تن مرا سرد میکند در نهایتش مرا به لذت میرساند اما اهورا را از من دور میکند من تورا ترجیح میدهم ....

 

تنهایی با تو از هر بی کسی بیکس تر شیرین ترین نوع است و گر کسی تورا نداشته باشد تمام شهوات برایش زهر میشود .

 



:: برچسب‌ها: (شهوت ),


ن : علی

(عالم خودم )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست

 

من بیدارم بین یه جماعت خواب 
 
بهتره تو عالم خودم باشم 
 
دور از خواب ها باشم 
 
کسانی که فقط زمانی خوشی میخوان باهات باشن
کسی نیست 
 
جز خدا 
 
اهورای من تنهام نزار 
 
با تو وجودم گر میگیره 
 
زندگی از تو معنی میگیره
 
این ناامیدی و حسرت خیلی دلگیره
 
ولی با وجود تو میمیره ....
 
یاور فریاد میزنه :
 
خدایم بشنو صدایم 
 
به جرم زندگی این شد سزایم


:: برچسب‌ها: (عالم خودم ),


ن : علی

(نشسته )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست

اهورا 18 (نشسته )

 

 

نشسته ولی با درد 

نمیدونم ایا زنده است یه مرد

او همه را فدا کرد

تا بشینن و بگن شده سرد

رنگشون زرد

از جامعه طرد 

و .............

 

یاور میخونه :

مرغ پر بسته که کشتن نداره 

اگه کشتید دیگه گفتن نداره



:: برچسب‌ها: (نشسته ),


ن : علی

(دنیای این روزای من )

به نام اهورا که هر چه دارم از اوست 

 

 

حال این روزام شاید زیاد تعریفی نباشه اما این اخرشم نیست 

من دیگه نیستم 

شایدم هستم 

فریاد میزنه یاورم با صداش میخونم :

دنیای این روزای من همرنگ پوشم شده اینقدر از تو دورم که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده  با تو مدارا میکنم دنیا عجب جایی شده 

 

فریاد فقط فریاد با اخرین قدرتم و عزتم 

من دیگه میخوام باشم 

نفس کشیدن اجباری 

زندگی بیگاری 

تو مجیط کاری

ندارم جایی 

.....



:: برچسب‌ها: (دنیای این روزای من ),


ن : علی

(دلم گرفته )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

این روزا حالم زیاد خوب نیست 

 

شاید درگیرم شاید غم دارم ولی نه هنوز پایدارم من وایمیستم من نمیبازم 

 

دلم از دست عالم و ادم گرفته از همه گله دارم 

 

من از زندگی گله دارم ولی یقه کی رو بگیرم به کی بد بگم 

 

خداوندا کجایی ؟؟؟

 

ای اهورای من تمام زندگیم از تو هست ولی الان کجایی 

 

همیشه حس نزدیکی دارم بهت فقط کمک کن نبازم فقط همین 

 

دلم گرفته از دست مردم خواب که تو خواب غفلت هستن 

 

دلم گرفته از همه از همه از فردا هایی که تو مغزمه 

 

فکر میکنم دیگه شاید نیاد امیدوار تر میشم 

 

فصل رهایی واسه من کی میرسه که وقته رهاییه من از این قفسه 

 

یاور  همیشگی من  در گوشم میخونه :

 

روز ها را

چه غريبانه به شب رسانديم

فرياد را در سينه خفه کرديم و اشک را خوراک روز و شب

چه سخت است درد گريستن

و بر زبان هيچ نگفتن و تکيه گاهي محکم را از دست دادن

دلم گرفته 

.....



:: برچسب‌ها: (دلم گرفته ),


ن : علی

(مرگ )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

نمیدونم چرا هر چه سنگه واسه پای لنگه شاید اینم امتحانی از خداس 

 

من هیچ وقت گله ای نکردم حتی تو بدترین شرایط ولی همیشه ناراضی بودم 

 

میگن اگه خدا میخواد بندشو امتحان کنه اون رو دوره یه مشت مشکل میپیچه هر چقدر مشکل بزرگتر باشه امتحانش بزرگتره 

 

شاید این اهمیتی از سوی حق باشه 

 

من که هرچی داشتم به ضررم بود کاش هوشیار نبودم کاش مثله مردمم خواب غفلت به سر میبردم کاشکی ........

 

زندگیم که مثله یه مرگ تدریجیه شاید کلمه ی پشتم خراب جلوم سراب برای منم درست باشه 

 

یاور اینبار اروم میخونه تو گوشم :

 

 

اي خدا من به کسي کاري ندارم 

ولي زخم از همه خوردن شده کارم

از غريب و کسي که وصله ي جونه

پشت پا خوردم و مردن شده کارم

کاشکي هوشياي نصيبم نميشد 

باعث رنج و غريبم نميشد 

اخه هوشياري غمه بزرگيه 

کاشکي هوشياري نصيبم نميشد 

بعضي ها قيد همچي رو زدن 

بعضي ها اسير اقبال بدن

اوون بالا نشستي بگو اي خدا چه عذابيه بدنيا اوومدن 

کاشکي هوشياري نصيبم نميشد

باعث رنج و عذابم نميشد

اخه هوشياري غم بزرگيه 

کاشکي هوشياري نصيبم نميشد

هرکجا پا ميزارم

هرجا که ميرم

پيش چشمم ميبينم حلقه ي داري

اي خدا من خودمم هيچ نميدونم

چرا هر گل ميشه پيش چشمام خاري

کاشکي هوشياري نصيبم نميشد

باعث رنج و عذابم نميشد

اخه هوشياري غم بزرگيه کاشکي هوشياري نصيبم نميشد

مرگ تدريجي شده هستي برام

نقش خنده مرده رو لبام

اي خدا هرکسي از راه ميرسه ميکنه چاه دورنگي پيش پام

کاشکي هوشياري نصيبم نميشد باعث رنج و غريبم نميشد

اخه هوشياري غم بزرگيه کاشکي هوشياري نصيبم نميشد 

......



:: برچسب‌ها: (مرگ ),


ن : علی

(عالم بچگی )

بنام اهورا که هر چه دارم از اوست 

 

 

چقدر دلم تنگ شده واسه عالم بچگی 

 

واسه وقتایی که بدون ریا و کلک بودیم 

 

فهرامون بیشتر از ساعت نبود 

 

اهل کلک زدن بهم نبودیم 

 

یه کاراکتر ساده داشتیم 

 

کاش بچه میموندیم 

 

کاشکی هوشیار نمیشدیم که همش زجر بکشی 

 

نمیدونم شاید یه روزی درست بشه اما کی نمیدونم 

 

فریاد یاور همیشگی تو گوشمه :

 

من دیگه بچه نمیشم دیگه بازیچه نمیشم 

 

 

ولی من با تمام وجود دوست دارم بچه بشم دوست دار م بازیچه باشم 

 

از عالم ادم بزرگا بدم میاد از عالی که توش دروغ و حقس زیاد 

 

ولی حیف که اینم مثله ارزوهای دیگه که تحلیل رفته است و هیچ وقت بر اورده نمیشه ....



:: برچسب‌ها: (عالم بچگی ),


ن : علی

(رفتن از این دیار )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

به رفتن خیلی وقته فکر میکنم 

 

یه عمره که بد بختی هامو ذکر میکنم 

 

کسی نبود برام اگر بود واسه خودم نبود 

 

هر کی برای خودش 

 

شاید زندگیمون درست بشه اما کی 

 

این مصیبت و بلا اما تا کی 

 

شاید تا زمانی که هست زندگی درموندگی هم هست 

 

با خودم شعری از رفتن رو میخونم :

 

 

دارم ميرم از اين ديار

دوست ندارم گريه کني

ميرم بايد به خاطراتم اين دفعه تکيه کني

دارم ميرم خدافظي 

نميکنم تا اخرش 

دارم ميرم رفتنم رو 

هيچکس نميشه باورش

اينجوري نبين سرد شده قلبه من 

انيجوري نبين

اينجوري نگيم که زياده درد من 

اينجوري نگيم

 

رفتن با افسوس که اینجا به ارزو ها ت نمیرسی و با رفتن میخوای به اهدافت دست یابی 

 

وطن کجاس خانه ی من کو جایی که ارزش و احترام داشته باشم 

 

جایی که بتونم بدون توهین و اهانت به عقایدم زندگی کنم اوونجا کجاس نمیدونم من هنوز حیرونم 



:: برچسب‌ها: (رفتن از این دیار ),


ن : علی

(حقارت )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

زندگی ما تغیر نخواهد کرد مگر خود ما تغیر کنیم  و باور کنیم خودمون مسول زندگی خودمون هستیم .

 

جیب پر پول و سر خالی بد بختیه نه خوش بختی .

 

گاهی به خود میگم انسان به چیه خود مغرور میشه در صورتی که هیچی نیست .

 

باور کنید تو اووج خود هیچی نیستید و تا این رو باور نکنید به ذات حق نمیرسید .

 

داریوش عزیز قشنگتر از همیشه تو گوشم فریاد میزنه :

 

رو می‌کنم به آینه رو به خودم داد می‌زنم

ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلند بودنم

رو می‌کنم به آینه من جای آینه می‌شکنم

رو به خودم داد می‌زنم این آینه‌ست یا که منم

 

 

من و ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم

بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم

رو می‌کنم به آینه رو به خودم داد می‌زنم

ببین چقدر حقیـــر شده اوج بلند بودنم

 

دنیا همون بوده و هست حقارت ما و منه

وگرنه پیش کائنات زمین مثل یه ارزنه

زمین بزرگ و باز نیست دنیای رمز و راز نیست

به هر طرف رو می‌کنم راه رهایی باز نیست

 

من و ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم

بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم

 

دنیا کوچیکتر از اونه که ما تصور می‌کنیم

فقط با یک عکس بزرگ چشمهامون رو پر می‌کنیم

به روز ما چی اومده من و تو خیلی کم شدیم

پاییز چقدر سنگینی داشت که مثل ساقه خم شدیم

 

من و ما کم شده‌ایم خسته از هم شده‌ایم

بنده خاک، خاک ناپاک خالی از معنای آدم شده‌ایم



:: برچسب‌ها: (حقارت ),


ن : علی

( ایمان )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

مهم نیست چه اعتقادی داری 

 

مهم اینه که ایمان داری 

 

کسی که ایمان داره همچی داره ما غیر ممکن ها رو با ایمان ممکن میکنیم 

 

اگر دین نداری اعتقاد میتونه باشه 

 

جایگاه ایمان فرق کرده 

 

اما این منو تو هستیم که تا کی ایمان داریم 

 

تو اووج سختی بازم به خدا ایمان داریم ؟؟؟

 

اگر نداریم باید بدونیم که بی اعتقاد بودن نتایج قرن مدرن نیست نتایج حماقت بشری هست 

 

تو از خدا چی میدونی خدا توییی خدا منم خدا یعنی به خودت بیا !!!

 

انسان نه مرد یا زن بشر بودن کار سختی هست اما باش 

 

نه برای ترس و نه از روی طمع بلکه فقط برای خودت و ایمان خودت ....

 

از آنجا به بلخ آمد سپاه                            جهان شد زتاراج و کشتن سیاه

 

نهادند سر سوی آتشکده                           برآن کاخ و ایوان زرآژده

 

همه زند و آستا همی سوختند                    چه پر مایه تر بود بر توختند

 

ورا هیربد بود هشتاد مرد                        زبانشان ز یزدان پر از یاد کرد

 

همه پیش آتش بکشتندشان                        ره بندگی بسر نوشندشان

 

ز خونشان بمرد آتش زرد هشت                ندانم چرا هیربد را بکشت

 

 

چندی پیش مطلبی در مورد بی حرمتی به عقاید همدیگر دیدم که بنظرم بزرگترین حماقت بشری همینه .

 

یاد بگیریم به عقاید و ارزش هم احترام بگذاریم بدون اینکه بخوای عقاید خود رو تحمیل کنیم ...

 

خدا من اینه خدای تو هرکی میخواد باشه قابل احترامه .

 

ای هم وطن این فتنه و تفرقه بین منو تو مارو به ویرونی میکشونه 

 

پس بیا بیدار باشیم اگاه باش فقط همین .

 

متن این دو شعر که ضد هم هستند به شرح زیر است :

 

چون که ما تاریخمان بر باد رفت/ هستی و فرهنگمان بر خاک رفت

 

کاوه و آرش همانجا خاک شد/ پهلوان کشورم عباس شد

 

جای کوروش را علی آمد گرفت/ کل آن آتشکده آتش گرفت

 

نقش رستم،تخت جمشید،خاک شد/ کربلا وکاظمین آباد شد

 

رسم زرتشت را اگر دانی که چیست/عید ما غدیر و فطر نیست

 

ای عزیزان جملگی همت کنیم/ سنت اعراب خاکستر کنیم

 

 

 

 

 

 

 

 

به نام او که خالق عشق و جهانیان است

 

عـــاشق  و دانـــاے آشکـــار و نهــــان  اسـت

 

همو که نیست در خلقتش  برنژادی برترے

 

ملـــاکش  نیـــست  رنگ  جــــلد  و   والاترے

 

همو که در زر و زور نبخشید کس را افتخار

 

بر  او  روا  مبـــاد  که  گــــردد  وطــــن  معیــار

 

معیار و ملــــاک، بندگیــــست در جـــهــــان

 

بـــود  ارزش  در  دوگیـــــتے  بر  نور  ایمـــــان

 

برتو گویم اے حکیم خردمــند و پــــاک روان

 

عبـاس و  علـے بر  عشق  هستند  پهلــــوان

 

و اما بر تو اے وطن پرسـت بی خرد و نادان

 

چه خوش گفت سعدے  فقط بیتے  برتوهمان

 

به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازاوست

 

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست



:: برچسب‌ها: ( ایمان ),


ن : علی

(تا خون تو رگمه نفرت از عرب تو تنمه )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

اهورا 9 (تا خون تو رگمه نفرت از عرب تو تنمه )

 

 

بلای خانمان سوزی که قوم عرب بر سرمان اورده قابل توصیف نیست .

 

نفرت تاریخی ما از جاهلان عرب نیز قابل توصیف نیست .

 

اینجا به داستانی از صادق هدایت در مورد حمله ی اعراب به 

 

ایران مطلبی هست که مطمنن خواننده را تحت تاثیر قرار 

 

میدهد ....

 

 

 



:: برچسب‌ها: (تا خون تو رگمه نفرت از عرب تو تنمه ),


ن : علی

(اوون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست

 

کسی که رفت دیگه رفت مطمن باش دیگه نمیاد 

 

مهم نیست ظربه ی سنگینی بود همچون دپر قدرت ترین اپرکاتی که برای باز کردن گاردم داشتم من دیگه گاردم باز بود و هر کی خواست هوک زد بهم .

من میدونستم روزگار عوض میشه اما نمیدونستم ادماشم عوضی میشن .

 

من چه ساده بودم فکر میکردم میاد میگفتم دنیارو براش رو کولم میگیریم روزی صد دفعه میمیرم میکنم ستاره هارو جلوی چشات میگیرم چشات 

 

حرمت زمینه یه قشنگه نازنینه تو اگه میخوای نزارم هیچ کسی تورو ببینه اما همه دیدنش ..........

 

خشک و مات و مبهوتم بعد از اوووون اما زاری کنم شاید ...

 

داریوش عزیز با صدای همیشگیش در گوشم میخونه :

 

 

چشـــم من بیــــا مــــنو یــــــــاری بکـــن                        گونه هام خشـــکیده شـــد کـاری بکن

 

غــــیر گــــریه مگه کاری می شـه کـــرد                       کــــاری از مــــا نمــــیاد زاری بکـــن

 

اونـــکه رفته دیــگه هیـــــچ وقت نمـــیاد                       تا قیــــــامت دل مــن گـــریه میــــخواد

 

هــــــــر چی دریــــا رو زمین داره خـــــدا                       بـــا تــــموم ابــــــــــــرای آسمـــــــونا

 

 

کاشــــکی می داد همه رو به چــشم مــن                       تا چشــــام بــه حـال من گــــریه کــنن

 

اونـــکه رفته دیــگه هیــــچ وقت نمـــیاد                        تا قیــــــــامت دل مــن گــــریه میـخواد

 

قصــــــه ی گذشـــــته های خــــــوب مــن                       خیلی زود مثل یه خواب تـــموم شــدن

 

حــــــالا باید ســـــر رو زانـــــوم بـــــذارم                        تا قیــــــــامت اشک حسرت ببــــــارم

 

دل هیشـــــکی مـــثل من غـــــــم نـــــداره                        مثـــــل مــن غــــربت و مـاتم نــــداره 

 

حــــــالا کـــــه گـــــریــــه دوای دردمـــــه                       چـرا چشمام اشکــــشو کــــــم مــــیاره

 

اونـــکه رفته دیــگه هیــــچ وقت نمــــیاد                        تا قیـــــامت دل مــن گریـــه میخــــواد

 

خورشــــــید روشــــــن مـــا رو دزدیــــدن                       روی اون ابرای سهـــمگین کشیــــدن

 

همــــه جـــــا  رنــگ  ســــــیاه ماتـــــــمه                       فــــــرصت مونــــدنمون خیلـی کمــــه

 

ســـــرنوشت چــشاش کــوره نمـی بیــنـــه                       زخم خنجـــرش می مونه رو ســــینه

 

لب بسـته ، سینــــه ی غـــــرق به خــــون                      قصــــــــــــه ی غـــــربت آدم همیــــنه

 

اونـــکه رفته دیــگه هیــــچ وقت نمــــــیاد                      تا قیـــــامت دل مــن گریـــه میخـــــواد



:: برچسب‌ها: (اوون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد ),


ن : علی

( غم اومده )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

همیشه غم بوده که بر درم مشت کوبیده 

 

من هم مثله همیشه شوریده 

 

کمی هم ژولیده 

 

اما محکم 

 

این غم خونه ی منو ویران کرده 

 

حرفام سنگین نیست فقط هضمش کمی سخته 

 

چون تو راحت خوابیدی و میخندی اگه تو ناز و نعمت باشی

 

اما زندگی واسه ما چیز دیگس ........

 

دلم خطا کرد زندگیم رو فنا کرد 

 

فریاد یاور مثله همیشه تو گوشمه :

 

 

دل من دیگه خطا نکن

با غریبه‌ها وفا نکن

زندگی رو باختی دل من

مردم رو شناختی دل من 

زندگی رو باختی دل من

مردم رو شناختی دل من 

تا به کی سرا پا حقیقتی

تا به کی خراب محبتی

همنشین این و اون می‌شی

خسته و پریش و خون می‌شی

دشت بخت تو کویر می‌شه

مرغ آرزوت اسیر می‌شه 

روبروت سراب

پشت سر خراب

روبروت سراب

پشت سرخراب 

ساکت و صبوری دل من

مثل بوف کوری دل من

زندگی رو باختی دل من

مردم رو شناختی دل من 

دل من دیگه خطا نکن

با غریبه‌ها وفا نکن

زندگی رو باختی دل من

مردم رو شناختی دل من 

توی خون نشستی دل من

بی‌صدا شکستی دل من

زندگی رو باختی دل من

مردم رو شناختی دل من 

ساکت و صبوری دل من

مثل بوف کوری دل من

زندگی رو باختی دل من

مردم رو شناختی دل من



:: برچسب‌ها: ( غم اومده ),


ن : علی

( شب )

 

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

 

 

سکوت و ارامش شب 

شاید شب مهتابی اما نه کورسویه امیدی نیست 

چراغی هم نیست 

نوری به جلو نیست 

من هستم و من کس دیگری نیست 

سایه غم رو با تیر زدم اما هرچه بدت بیاد سرت میاد 

چرا اینطوره نمیدونم 

شاید بگی حکمتی باشه منم منتظرم که شاید دری به رویش باشه 

قدم میزنم بدون واهمه و ترسی به دور از این هستی 

 

میگن تو چقدر نترسی 

 

که فقط میزنی فرضی 

 

من نیستم کسی 

 

از هیچ متولد شده و به هیچ باز میگردم 

 

قصه ی هرکدوم از ما یه عمر درده 

 

قرار نیست فقط از درد بگم از همچی میگم اما اینم یه بخششه دیگه 

 

ما الکی خوش نیستیم یه مشت خشک هم نیستیم 

 

اما یه دل داریم به اندازه ی اقیانوس ها درد توش 

 

شب منو یاد شبانه روزم انداخت یا زندگیه بی سیرتم انداخت 

 

داریوش این بار بلند تز از همیشه در گوشم فریاد میزنه به گونه ای که هندس فری رو از گوشم در میارم و به اسپیکر های پی سی دلخوش میکنم 

 

تا این ترانه رو کامل کنه :

نترس از این سیاهی

تو شبتابی ، مگه نه

 

نترس از مرگ دریا

خود آبی ، مگه نه

 

در این خوابه بده بد ، من و تو خوبه خوبیم

من و تو شرق و غربیم ، شمالیم و جنوبیم

 

هنوز دست تو تنها خود سازه ، مگه نه

با تو جمعه ی دلگیر چه دل بازه ، مگه نه

 

صدای تو بی پایان سر آغازه ، مگه نه

خواب این شرم شرقی چقدر نازه ، مگه نه

 

نترس از این سیاهی

تو شبتابی ، مگه نه

 

نترس از مرگ دریا

خود آبی ، مگه نه

در این خوابه بده بد ، من و تو خوبه خوبیم

 

من و تو شرق و غربیم ، شمالیم و جنوبیم

در این خوابه بده بد ، من و تو خوبه خوبیم2014-01-14 55



:: برچسب‌ها: ( شب ),


ن : علی

(عصر ما )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

چه عصری 

چه دهه بصری 

خستم از این همه دروغ 

از این همه ریا با یه مش سرود 

چرا تموم نمیشه 

چرا نمیخوان تموم بشه 

این عصر بر افسردگیم دامن میزنه 

این زندگی بدتر شده 

حرفام میل شده 

ولی هرگز ول نشده 

این دهه بدترین دهه بوده 

مثله همیشه سکوت بوده 

 

.

.

.

.

 

عصر ما عصر فريبه

عصر اسم هاي غريبه

عصر پژمردن گلدون

چتراي سياه تو بارون

شهر ما سرش شلوغه

وعده هاش همه دروغه

آسموناش پر دوده

قلب عاشقاش کبوده...

فلب من کبوده سیاهه ولی کسی سفیدش نکرده 
 
 
 
 
 
 
رنگش نکردم دنیا رنگش کرد سعی کردم سفید باشه اما
نشد
چه سرزمینی چه خاکی
 
وفتی باید از هر سایه داشته باشی باکی 
اين سرزمين اجدادي است
 
 
 
گشته ويران تشنه ي ابادي است
 
 
 
خسته از شلاق استبدادي است 
 
مرهم دردش کمي ازادي است
 
 
 
 
 
 
 
واااااااااااااای بر ما که نمیدونیم چه امده است بر سرما 
اگر تو این عصر کم نوریم مقصر کل ما هستیم چون خونه ویرونس 
 
 
نه فقط این نیست تو درگیر خودت هستی فراموش کردی مرد دخیلت رو کجا بستی 
 
 
 
 
 
 
 کجا این حرفه ما بوده کجا این حرفه ادم هاست همه دنیارو گشتم و فقط این رسم ما تنهاست
که وقتی ادمیت را شغال ها بردن و خوردن فقط من سیر باشم بقیه مردن هم مردن 
 
 
حالا که قهر این دنیا بیا باهم برادر بشیم بیا واسه یک دفعه دلسوز هم باشیم 
بخدا قسم من بدخواه تو نیستم بخدا قسم من پای حرفم می ایستم 
بیا باهم باشیم رفیق .......


:: برچسب‌ها: (عصر ما ),


ن : علی

( دیگه چیزی مهم نیست )

بنام اهورا که هرچه دارم از اوست 

 

اهمیتی نداره کی هستی ولی مهم اینکه هستی

نفس کشیدن اجباریه اما نفس دادن از خودیه 

نمیخوام شعار بدم مثله همه 

میخوام حرفایی بزنم که بفهممت 

مهم نیست دیگران چی در موردمون میگن مهم من و تو هستیم که کی هستیم اره مهم ما هستیم 

مهم نیست چیزی ...

یاد شاهکار موسیقی دنیا افتادم همون اهنگ معروف متالیکا

 

 

با نامه nothing else matters شاید شاعرش یعنی جیمز هم

 

راهی داشته مثله بقیه :

 

So close no matter how far

 

خيلي نزديک، اهميتي ندارد چقدر

 

couldn’t be much more from the heart

 

از قلبهايمان که نمي تواند نزديکتر باشد

 

Forever trust in who we are

 

هميشه به خودمان باور خواهيم داشت که چه کسي هستيم

 

and nothing else matters

 

و چيز ديگري اهميت نخواهد داشت

 

never opened myself this way

 

هرگز اينگونه حرفهاي دلم را بيان نکرده بودم

 

life is ours, we live it our way

 

زندگي مال ماست، به روش خودمان در آن زندگي مي کنيم

 

all these words I don’t just say

 

نميخواهم اينهايي که مي گويم فقط حرف باشد

 

and nothing else matters

 

و چيز ديگري اهميت نخواهد داشت

 

trust I seek and I find in you

 

آن امنيتي را که به دمبالش بودم را در تو يافتم

 

every day for us something new

 

هر روز برايمان چيزهاي جديد اتفاق خواهد افتاد

 

open mind for a different view

 

ذهنت را بر ديدگاههاي جديد بگشا

 

and nothing else matters

 

و چيز ديگري اهميت نخواهد داشت

 

never cared for what they do

 

هرگز به کارهايي که انجام دادند اهميت نداده ام

 

never cared for what they know

 

هرگز به چيزهايي که ميدانستند اهميت نداده ام

 

But I know

 

اما من مي دانم

 

So close no matter how far

 

خيلي نزديک، اهميتي ندارد چقدر

 

couldn’t be much more from the heart

 

از قلبهايمان که نميتواند نزديکتر باشد

 

forever trust in who we are

 

هميشه به خودمان باور خواهيم داشت که که هستيم

 

and nothing else matters

 

و چيز ديگري اهميت نخواهد داشت

 

never cared for what they do

 

هرگز به کارهايي که انجام دادند اهميت نداده ام

 

never cared for what they know

 

هرگز به چيزهايي که ميدانستند اهميت نداده ام

 

But I know

 

اما من مي دانم

 

I never opened myself this way

 

هرگز ذهنم را اينطور باز نکرده بودم

 

life is ours, we live it our way

 

زندگي مال ماست، به روش خودمان در آن زندگي مي کنيم

 

all these words I don’t just say

 

نميخواهم اينهايي که مي گويم فقط حرف باشد

 

and nothing else matters

 

و چيز ديگري اهميت نخواهد داشت

 

trust I seek and I find in you

 

آن امنيتي را که به دمبالش بودم را در تو يافتم

 

every day for us something new

 

هر روز برايمان چيزهاي جديداتفاق خواهد افتاد

 

open mind for a different view

 

ذهنت را بر ديدگاههاي جديد بگشا

 

and nothing else matters

 

و چيز ديگري اهميت نخواهد داشت

 

never cared for what they say

 

هرگز به چيزهايي که مي گفتند اهميت نداده ام

 

never cared for games they play

 

هرگز به بازيهايي که ميکرده اند اهميت نداده ام

 

never cared for what they do

 

هرگز به کارهايي که انجام دادند اهميت نداده ام

 

never cared for what they know

 

هرگز به چيزهايي که ميدانستند اهميت نداده ام

 

But I know

 

اما من مي دانم



:: برچسب‌ها: ( دیگه چیزی مهم نیست ),


ن : علی

( شکست )

بنام اهورا که هر چه دارم از اوست 

 

چه ساده شکست 

چه ساده خورد شد 

چه ساده زدنش زمین

ولی ساده بلند نشد 

اوون فهمید که گرگ ها همیشه گرگ نیستن 

گاهی با لباس بره گاهی .......

 

ولی حیف که عروسک ما تباه شد :این بار داریوش بلند تر از همیشه فریاد میزنه ...

 

 

عروسک قصه ي من زخمه شکسته با تنت 

بميرم اي شکسته دل چه بي صداس شکستنت 

صداي عشق منوتو که تلخ و گريه اوره تو اين سکوت قصه اي شايد صداي اخره 

بعد از منوتو عاشقي شايد به قصه ها بره 

شايد با مرگ منوتو عاشقي از دنيا بره

عروسک قصه ي من سوختن من ساختنمه 

تو اين قمار بي غرور بردن من باختنمه 

عروسک قصه ي من شکستنت فال منه 

اين سايه ي هميشگي مرگه که دنباله منه 

عروسک قصه ي من زخمه شکسته باتنت 

بميرم اي شکسته دل چه بي صداس شکستنت



:: برچسب‌ها: ( شکست ),



تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خلوتگاه من و آدرس alistesna.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.